به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، اگر یکی از شهرهای شمالی را برای سفر خود انتخاب کرده باشید، این تصاویر را میتوانید بهراحتی از اول جاده تا وسط طبیعت و دل جنگلهای بکر و کنار دریا ببینید. فرقی هم ندارد که زمستان باشد یا تابستان، تعطیلات قبل از آغاز مدرسهها باشد یا نوروز؛ در هر صورت تمام مسیر مسافرروی شهرهای شمالی، همیشه همنشینی مداومی با زبالهها پیدا کردهاند.
این روزها، با انتشار فیلمهای متعدد از تجمع زبالهها در شهرهای شمالی، موج گستردهای علیه بیفرهنگی مسافران به راه افتاده و همه، از مسوولان تا اینفلوئنسرها و سایر شهروندان، از مسببین تجمع زباله، اعلام برائت میکنند و آنها را افرادی ناآگاه و بیفرهنگ میدانند اما در این میان، افراد دیگری، کوتاهی دولتها و سازمانها و مسوولان را دلیل این فاجعه میدانند.
همانطور که احتمالا تمام ما در فضای مجازی و سایر رسانهها دیدیم، بسیاری افراد از نبود زیرساخت برای مشکل دفع زباله انتقاد کردهاند اما حتی اگر سطل زباله وسط جنگل هم تعبیه میشد، پاسخگوی این تعداد مسافر و حجم زبالههای تولیدشده بود؟ حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که در تمام شهر و گوشهوکنار طبیعت سطل زباله بود، آیا این استانها توان جمعآوری، دفن یا بازیافت این حجم زبالههای تولیدشده را داشتند؟
«محمد درویش»، فعال محیطزیست و پژوهشگر، در گفتوگویی با «اعتماد» درباره آنچه که پیرامون فرهنگ سفر و حفاظت از محیطزیست مطرح شده، میگوید: «در همهجای جهان، کشورها و شهرها تمام تمهیدات لازم را میاندیشند تا آمار گردشگران خود را افزایش دهند. مثلا در یکی از کشورها، شهری با حدود 50 هزار نفر جمعیت قرار دارد که براساس آمار، تعداد گردشگران آن در سال به بیش از 70 میلیون نفر میرسد. این 70 میلیون نفر زبالههای خود را چه میکنند؟ در واقع این زبالهها برای شهرداری آن منطقه فرصت به شمار میآید که آنها را پس از بازیافت، تبدیل به ثروت میکنند.»
نمیتوانیم انگشت اتهام را به سمت گردشگران بگیریم
در سالهای اخیر، بهواسطه افزایش خرید و فروش گسترده خانه و ویلا در شهرهای شمالی، جمعیت این شهرها افزایش یافته و از طرفی، با توجه به تبلیغات و انتشار تصویرهایی از جاذبههای گردشگری و طبیعی استانهای شمالی، گردشگران بسیاری به این منطقه سفر میکنند. بنابراین رشد جمعیت در استانهای شمالی ایران و حضور گسترده گردشگران، حجم زباله تولیدی را افزایش داده و دفن غیراصولی پسماند به تخریب، آلودهشدن طبیعت و محیطزیست، تالابها و رودخانهها، دریای خزر، زمینهای کشاورزی و سفرههای آب زیرزمینی مناطق مختلف منجر شده است.
از طرفی، بسیاری از شهرهای شمالی بهنوعی محل تدفین زبالهها شدهاند و امکانات و تجهیزات لازم را بهمنظور مدیریت صحیح پسماند ندارد. درویش درباره این معضل، میگوید: «مشکل شهرهای شمالی ما این است که از پس زبالههای ساکنان خود هم برنمیآیند و حتی زبالههای شهروندان هم، به چالش بزرگی برای محیطزیست تبدیل شده و جنگلهای زیادی در استانهای گیلان، مازندران و گلستان، محلی برای انباشت زبالههایی شدند که شیرابههای آنها به منابع آب سطحی و زیرزمینی وارد میشود. در این شرایط با ورود گردشگران، دوباره به انباشت زباله افزوده میشود.
درنتیجه اگر قرار است اقدام مناسبی انجام شود، این است که سیستم زباله و پسماند در این شهرها بهروز شود. مهمتر از همه اینکه باید از گردشگرانی که وارد این استانها میشوند، مانند سایر شهرهای گردشگری در تمام جهان، عوارض دریافت شود و بابت این عوارض دریافتی، خدمات پرداخت شود که این اقدام بهراحتی از طریق گلوگاههای ورودی شهرهای شمالی، قابلاجراست.
همین دریافت عوارض میتواند بنیه مالی برای شهرداریها ایجاد کند تا بهسمت استقرار سیستمهای بهروز دفع پسماند و مدیریت زباله حرکت کنند و پس از آن، بهشکل درست از مواهب گردشگری استفاده کنند. تا زمانی که این قبیل اقدامات انجام نشود، شاهد هیچ نتیجه مثبتی نخواهیم بود. در واقع نمیتوانیم انگشت اتهام را بهسمت گردشگران بگیریم و آنها را محکوم کنیم، چراکه این رفتارها ناشی از کاهلی دولتهاست. در تایید این حرف میتوان به پارک ملی یوسیمیتی در کالیفرنیا اشاره کرد؛ جایی که بین گردشگران بسیار محبوب است.
در سال 2018، بهدلیل تنش میان دولت فدرال و کنگره امریکا، آژانس محیطزیست نتوانست هزینه نگهداری پارک ملی را پرداخت کند و یک ماه این پارک به حال خود رها شد. پس از این زمان، یکی از مسوولان پارک یوسیمیتی اعلام کرد: «خسارتی که در این یک ماه توسط گردشگران به این پارک ملی وارد شده، شاید تا هزاران سال آینده قابلجبران نباشد؛ چراکه در تمام پارک شاهد بطریهای شکسته، مدفوع انسانی، آتشسوزیهای عمدی، شکار بیرویه و... بودیم.» این موضوع در پارک ملی یوسیمیتی، حاصل آن بود که مدیریت از بالای سر برداشته شد، مدیریت دولتی حذف و پسماند به حال خود رها شد.»
بهگفته این پژوهشگر محیطزیست، در اینجا هم، ما مردم و گردشگران را به حال خودشان رها کردیم؛ نه به آنها تسهیلاتی ارایه میدهیم، نه تشویق میکنیم و نه جریمه، بعد انتظار داریم تمام مردم اخلاقمدار رفتار کنند، آنهم در شرایطی که مردم شاهد بیاخلاقی در بسیاری امور و قوانین در سطح کشور هستند. او در این باره توضیح میدهد: «من متهم اول، دوم و سوم را در این چالش، خود دولت و حاکمیت میدانم و بر این باورم که نباید مردم را متهم به بیفرهنگی و بیتمدنی بکنیم.
اگر میبینیم که مثلا در لندن یا دوبی کسی زباله از ماشین خود پرت نمیکند، بهدلیل جریمههای سنگینی است که برای این کار اعمال میشود. در اینجا پس از تلاش بسیار در سال 93 برای پرتاب زباله از ماشین، برای هر ماشین 30 هزار تومان جریمه درنظر گرفته شد که این رقم نهتنها تا امروز تغییری نکرده که اصلا دریافت نمیشود. حتی اگر در جاده، به پلیس گزارش خودرویی را بدهیم که زباله پرتاب کرده، تا زمانی که خودش مشاهده نکرده باشد، نمیپذیرد. در واقع اگر دولت بخواهد، میتواند چنین اعمال قانون و نظارتی داشته باشد، مانند همان سختگیریها درمورد بستن کمربند ایمنی که درنهایت به نتیجه رسید و امروز به فرهنگ رانندگی تبدیل شده است.»
آیا مقصد دیگری غیر از شهرهای شمالی برای مسافران وجود ندارد؟
در ابتدا، قبل از اینکه بخواهیم دنبال مقصر برای این آسیبرسانی به طبیعت باشیم، بهتر است از جایی دورتر از زبالهها به این ماجرا نگاه کنیم. به گزارش استانداری مازندران و به نقل از خبرگزاری ایلنا، ۲۱ میلیون گردشگر و مسافر از ۱۰ تا ۱۶ شهریور سال جاری، به مازندران سفر کردهاند و بیش از ۱۹ میلیون نفر شب اقامت در این استان به ثبت رسیده است؛ یعنی چیزی بیش از 25درصد از جمعیت کل کشور، در کمتر از یک هفته، به شهرهای شمالی کشور سفر کردند.
اولین و مهمتری نکتهای که پس از دیدن سیل ترافیک و هجوم مسافران به شهرهای شمالی دیده میشود، این است که چرا شمال؟ آیا در سراسر ایران پهناور، با اینهمه تنوع و جاذبه طبیعی و گردشگری، مقصد دیگری برای مسافران وجود ندارد؛ موضوعی که باید ردپای آن را در بحث توزیع سفر پیدا کنیم.
«عباس مهدوی»، فعال گردشگری و مدیر سابق روابط عمومی استانداری مازندران هم، با تاکید بر توزیع سفر، چالش زباله را ناشی از معضلات گستردهتری میداند که برای حل آنها باید تمام موارد بهدرستی بررسی و حل شود. او در این مورد به «اعتماد» توضیح میدهد: «مشکل اساسی، گردشگری انبوه در استانهای شمالی است که مربوط به حالا هم نمیشود؛ سابقهای طولانی دارد و پیشینه آن مربوط به زمانی است که هتلها، اقامتگاهها و مراکز رفاهی بسیاری در این شهرها وجود داشت.
از یک دوره به بعد، این شهرها به مقاصدی برای اردوهای دانشآموزی و دانشجویی، سفرهای خانوادگی با ماشینها و تجهیزات اقامتی شخصی تبدیل شد و سفر شکل عمومی پیدا کرد. این موضوع بهخودیخود میتوانست به فرصت اقتصادی تبدیل شود، اما در این میان به ظرفیت و زیرساخت این استانها برای پذیرش این تعداد گردشگر فکر نشد.
در واقع ازآنجاکه آمادهنبودن زیرساختها برای پذیرش گردشگر مشکل امروز نیست، نمیتوانیم یکشبه هم آن را برطرف کنیم. تصور کنید که در شهری که جمعیت محدود و شهرداریای با توان مشخص دارد، در عرض چند روز چندین برابر ظرفیت خود مسافر و گردشگر داشته باشد. در این شرایط حتی اگر تدابیری برای جمعآوری زباله باشد، جوابگو نخواهد بود، یعنی اصلا این شهرها گنجایش پذیرش این حجم زباله را ندارد.»
21 مرداد 1400 خبرگزاری ایسنا در گزارشی اعلام کرد که زبالههای دپوشده برخی شهرهای حاشیه دریای خزر در ساحل این دریاچه و ورود شیرآبه آنها به دریای خزر به یک بحران جدی تبدیل شده است، اما آلودگیهای دریای خزر تنها به معضل زباله یا آلودگیهای نفتی ختم نمیشود، بلکه فاضلاب بسیاری از شهرهای استانهای شمالی کشور نیز وارد این دریاچه میشود.
مساله فراتر از آلودگی بصری زبالههاست
این فعال گردشگری با تاکید بر اهمیت جنگلها و مناطق محافظتشده در شمال کشور، توضیح میدهد: «موضوع قابلتوجه دیگر این است که ما در سفرهایی که به مناطق دیگر انجام میشود، حتی در پیادهرویهایی که برای مراسم مذهبی در شهرهای جنوبی انجام میشود، دقیقا همین میزان انباشت زباله داریم، اما آنچه که باعث میشود این فاجعه در شهرهای شمالی به چشم بیاید، جنگلها و منابع طبیعیای است که برخی از آنها حتی به ثبت جهانی رسیده است. این موضوع است که نگرانکننده و آسیبزاست.
یعنی وقتی در شهرهای جنوبی با انباشت زباله روبهرو شوند، شاید بالاخره مکانی برای دفع آنها پیدا کنند اما در زمانی که این تصاویر در جنگلهای هیرکانی دیده میشود، فاجعه است، چراکه این جنگلها ثبت جهانی شده و برخی گونههای گیاهی آن در هیچجای جهان وجود ندارد. وقتی حجم بالای زباله در این مناطق رها میشود، شیرآبههای آن به آبهای سطحی و زیرزمینی و درنهایت به مصرف مردم میرسد که همین عامل بیماریهای بسیاری خواهد شد که شاید امروز از آن خبر نداشته باشیم. گذشته از جنگل، بهدلیل محدودبودن ظرفیت و توان دفع زباله، بسیاری از پسماندها و شیرآبههای آن، به دریای خزر وارد میشود و مردم در همان دریا صید و شنا میکنند.»
بهگفته مدیر روابط عمومی سابق استانداری مازندران، مساله فراتر از آلودگی بصری زبالههاست و آسیب به حیات و آینده بشریت است و لازم است که مردم را از این فاجعه باخبر کنیم. شهرهای شمالی تنها تنفسگاه باقیمانده برای مردم ایران هستند که امروز در معرض آسیب جدی قرار گرفتند و همانطور که هر لحظه به مردم درمورد پایانیافتن منابع انرژی، صرفهجویی در برق و آب هشدار میدهیم و شرایطی برای اعمال قانون در نظر گرفتیم، باید آنها را هم نسبت به مرگ خاموش جنگلها هم آگاه کنیم؛ جنگلهایی که قسمتهایی از آن با قطع بیرویه درختان، قسمتهایی با بیآبی و آتشسوزی و بخشی هم با انباشت زباله در حال ازبینرفتن است.
مهدوی با اشاره به اینکه بخشی از درآمدزایی و اقتصاد شهرهای شمالی، موضوع گردشگری است، میگوید: «نمیتوانیم بگوییم که بهطورکلی جلوی ورود گردشگران به این استانها گرفته شود. شاید راهکار مناسب آن، ورود وزارت ارشاد، گردشگری، ستاد سفر، صداوسیما و سازمان محیطزیست است که برای فرهنگسازی بهطور جدی فعالیت کنند. امروز حتی یک بیلبورد در راستای ایجاد حساسیت برای دفع زباله دیده نمیشود.
در واقع مردم هیچ آگاهیای نسبت به تبعات رفتارشان با محیطزیست ندارند. ما چه زمانی به مردم توضیح دادیم که زبالههای رهاشده آنها چه بلایی سر طبیعت و آینده خودشان میآورند؟ آیا در رسانه ملی و جمعی اهمیت درختهای هیرکانی را اعلام کردیم؟ مشکل این است که ستاد سفر در راستای این مساله زیستمحیطی باید خیلی جدیتر اقدام کند. چطور درمورد خاموشکردن آتش در طبیعت، بهمرور فرهنگسازی شد و مردم امروز نسبت به این موضوع آگاهتر شدهاند و میتوانیم بگوییم درصد بالایی از گردشگران، به آن توجه دارند؟ چه عامل بازدارندهای برای مردم ایجاد کردهایم؟ بنابراین اگر بهخوبی و پیوسته نسبت به فاجعهای که در حال وقوع است اطلاعرسانی کنیم، بهمرور شاهد نتایج قابلتوجهی خواهیم بود.»
مگر کسی بدش میآید بهجای خوابیدن کنار خیابان، در تخت راحت بخوابد؟
این فعال گردشگری درباره مسوولیت وزارت گردشگری توضیح میدهد: «چرا وزارت میراث فرهنگی خودش برای ترویج رستوران و هتلهای سبز اقدام نمیکند تا بهمرور حساسیت در مسافران ایجاد شود؟ در واقع سازمانهای متولی خودشان باید برای حفاظت از محیطزیست پیشقدم شوند تا آگاهی در مردم هم ایجاد شود. وقتی مسافر میبیند زبالهها در محوطه اطراف هتل انباشته شده، شیرآبه آن راه افتاده و فضای نامناسبی ایجاد شده، او هم ناخودآگاه توجه و حساسیتی برای تمیزنگهداشتن محیط پیرامونش نخواهد داشت.
از طرفی، موضوع توزیع سفر هم جدی است. تمامی مردم حق سفر دارند و نمیتوانیم آن را فقط به قشر متمول نسبت دهیم. بنابراین فردی که توان مالی ضعیفتری دارد، نمیتواند نیاز به سفر خود را نادیده بگیرد و ناچار میشود با حداقل هزینهها این کار را انجام دهد؛ اولین تصمیم او برای حفظ هزینه سفر، اقامتش است که باتوجه به بالابودن قیمت هتلها و اقامتگاهها، ترجیح میدهد در هر منطقهای که شد، چادر بزند و در همانجا بماند و ازآنجاکه در جایی اقامت کرده که برای چادرزدن آمادهسازی نشده، هیچ راهی برای دفع زباله ندارد و آن را همانجا رها میکند. اگر این مسافرها بهجای چادرزدن میتوانستند با هزینه مناسب در هتلها، مسافرخانهها و سایر اقامتگاهها اسکان داشته باشند، قاعدتا چنین اتفاقی نمیافتاد.»
بهگفته مهدوی، ما باید تمام این موضوع زبالهریختن را در قالب یک مجموعه کامل ببینیم؛ ارزانکردن سفر، نیاز به اقدامات جدی دارد تا تمامی مسافران و گردشگران بتوانند از امکانات اقامتی و رفاهی استفاده کنند. ما با سفر کاری کردیم که کمتر مسافری توان اقامت در هتلها را دارد؛ مگر کسی بدش میآید بهجای خوابیدن در چادر و کنار خیابان، در تخت راحت بخوابد؟ از طرفی، با توجه به گرانبودن سفر، مسافران ناچارند شهرهایی را انتخاب کنند که امکان اقامت در طبیعت را داشته باشند و چه جایی بهتر از شهرهای شمالی؟
در روزهایی که مقصد تمام مسافران، شهرهای شمالی است، در بسیاری از نقاط کشور، شهرها و روستاهایی وجود دارد که بهراحتی میتواند مقصد مناسب و جذابی برای گردشگری باشد. حتی پارکهای جنگلی بسیاری داریم که باید احیا کنیم و آنها را هم به مقاصد گردشگری اضافه کنیم تا بار مسافران از استانهای شمالی برداشته شود.
بسیاری از این مکانها هیچ زیرساخت و خدماتی ندارند و بنابراین مسافران رغبتی برای ورود به آنها ندارند. در همین ایامی که در شهرهای شمالی هوا گرم و شرجی بود، جایی مثل شهرکرد بسیار خنک و مطبوع بود اما آیا آنجا زیرساخت برای جذب گردشگر دارد یا اصلا معرفی درستی درمورد آن انجام شده که مسافران بخواهند به عنوان مقصد سفر انتخاب کنند؟ مثلا در شهری بهنام گلوگاه، یکی از زیباترین مناطق استان مازندران است اما یک هتل برای اقامت ندارد. پس توزیع متعادل گردشگری که جزو اهداف وزارت میراث فرهنگی و گردشگری بود به کجا رسید؟
این فعال گردشگری درمورد آگاهیبخشی و فرهنگسازی میگوید: «موضوع دیگر این است که در راستای فرهنگسازی باید فکر اساسی کرد؛ حتی اگر سازمانهای متولی بتوانند به 50 نفر آداب حضور در محیطزیست را آموزش دهند، آنها هم دیگران را آگاه میکنند. با تمام این توضیحات متوجه میشویم که حوزه گردشگری ما بهکل، رها شده و انگار هیچ متولیای ندارد، بنابراین زبالهریختن بخش کوچکی از ماجراست؛ در واقع ما معضلات بزرگتری داریم که زنجیروار به هم متصلند.»
در کنار تمامی تصاویر و ویدیوها از زبالههای رهاشده در طبیعت، احتمالا فیلمهای بسیاری هم از گروههای طبیعتگرد و فعال محیطزیست دیدهایم که در حال جمعآوری زبالهها و پاکسازی طبعیت هستند. اگر قرار است در بحث آلودهکردن محیطزیست اتهامی را متوجه مردم بکنیم، لازم است به این افراد و تلاششان هم توجه شود.
ما هنوز در حل معضل زبالههای شهری ماندیم
«علیرضا یحییزاده»، فعال محیطزیست، به همراه گروه سه، چهار نفره خود، مدتی است که در گوشهوکنار طبیعت به جمعآوری زبالهها مشغولند و امروز بسیاری افراد آنها را در فضای مجازی میشناسند و دنبال میکنند. او به عنوان کسی که در محلهای آلودهشده در طبیعت حضور دارد، بهخوبی میتواند تحلیل دقیقی از سهم نبود زیرساخت و ناآگاهی مردم در موضوع رهاکردن زباله ارایه دهد.
یحییزاده در این مورد میگوید: «در بعضی مناطق، مشاهده میکنیم که سطل زباله وجود دارد و حتی به محل اقامت مسافران هم نزدیک است، اما باز پسماندها و زبالهها روی زمین رها شدند. یا مثلا در بعضی قسمتهای بکر و زیبای طبیعت، میبینیم که برخی مسافران کیسههای زباله خود را از خودرو به بیرون پرت میکنند و اصلا فکر نمیکنند که در آنجا، کدام واحد شهرداری قرار است حضور داشته باشد و زبالهها را جمع کند؟ در اینجا نمیتوانیم بگوییم که زیرساخت وجود ندارد؛ برعکس میبینیم که شرایط جمعآوری زباله هست، اما گاهی مسافران رعایت نمیکنند و شاید در این مورد توقع برود که مسافران بیشتر به طبیعت احترام بگذارند و واقعا تصور کنند که در خانه خودشان هستند و البته فرهنگسازی گستردهای باید انجام شود که بهباور من امروز آغاز شده و باید بهطور مستمر پیگیری شود تا بالاخره به نتیجه برسد.
موضوع دیگر که در رفتار مردم مشاهده کردم، این است که در برخی موارد، انگار بهعمد با مثلا شهرداریها یا شورای شهرها، لجبازی و قانونشکنی میکنند. مثلا در جاهایی که من و همکارانم زبالهها را جمعآوری میکنیم و روی تابلو مینویسیم که زبالههای این منطقه توسط گروه ما جمع شده، شاهد هستیم که اهالی هم برای حفظ تمیزی آنجا تلاش میکنند اما وقتی پای مثلا شورای محل یا دهیاری یا نهادهای دیگر وسط باشد، انگار دچار لجبازی یا قانونشکنی میشوند و به زبان عامیانه میگویند که «وظیفهشه تمیز کنه.»
در واقع باید گفت امروز تاثیرگذاری فرد در فرهنگسازی بیشتر از تاثیر نهادها و مسوولان شده است؛ البته شاید این رفتار نتیجه بیتوجهی طولانیمدت مسوولان به خواستههای اهالی باشد. مثلا در بسیاری از روستاها، مدتها تلاش بسیاری شده بود که برای آنجا یک سطل زباله بگذارند و کسی توجهی نمیکرد.»
بهگفته این فعال محیطزیست، بااینحال، اصلا نباید موضوع زیرساختها و همکاری سازمانهای مسوول را نادیده بگیریم. معضل جمعآوری زباله و دفع پسماندها، اول از شهرها شروع میشود، سپس به روستا رسیده و درنهایت در طبیعت شاهد آن هستیم. یحییزاده در این باره توضیح میدهد: «در واقع باید بگویم ما هنوز در حل معضل زبالههای شهری ماندهایم.
مثلا در سراسر شهر بهنمیر که اکثر تولیدکنندگان مبل در آنجا حضور دارند، سطل زباله بهسختی پیدا میشود. در واقع اصلا ماشین شهرداری در این شهر نیست که بخواهند زبالهها را جمع کنند. در این شرایط، اهالی اینجا با زبالههای خودشان چه کار باید بکنند؟ این وضعیت و چالشهای دفع زباله و بازیافت آنها، از شهرها به روستاها و درنهایت به دل طبیعت رسیده. وقتی هم که مسافر در سراسر شهر سطل زباله پیدا نمیکند تا کجا میتواند آنها را با خود حمل کند؟ بالاخره ناچار میشود در جایی دور از دید، آنها را رها کند. نهتنها مسافران که حتی ساکنان و محلیها هم همین رفتار را میکنند.»
این فعال محیطزیست بر این باور است که آنچه که امروز اهمیت دارد، این است که اوضاع زباله در شهرهای استان مازندران بسیار وخیم است و اگر امروز فکری به حال آن نشود، بهجرات میتوانم بگویم 10 سال دیگر هیچ اقدامی نمیتوانیم برای آن بکنیم.هرچند که درمورد حفظ محیطزیست، تمام مطالبات پیرامون قانونگذاری، نظارت و افزایش زیرساختهای لازم است، اما به عنوان اشرف مخلوقاتی که در زمین ساکنیم، باید هر لحظه به این نکته بیندیشیم که زمین، خانه ماست و البته نهفقط برای ما که زیستگاهی برای تمام جاندارانی است که کنار ما و بعد از ما بر آن ساکن خواهند شد. پس باید این خانه را حفظ کنیم، درست مانند همانجایی که در آن زندگی میکنیم؛ «هُو أنْشأکمْ مِن اْلأرْضِ و اسْتعْمرکمْ فِیها؛ او شما را از زمین آفرید و از شما آبادانی زمین را طلب کرد.»
نظر شما